آتش به اختیار

در روز چهارشنبه، ۱۷ خرداد، بعد از حمله مسلحانه به مجلس و قبر خمینی، در سخنرانی خامنه‌ای با دانشجویانی که آن‌ها را «افسران جنگ نرم» نامید، فرمان آتش به اختیار صادر شد. بر این مبنا که هرگاه فرماندهی مرکزی دچار اختلال شد شما آتش به اختیار هستید.

منظور از فرماندهی مرکزی، دولت است و این سخنان نشان از شکاف‌های عمیق درون حکومت دارد. خامنه‌ای، این گونه، آتوریته و قدرت خود را به دولت و جناح اصلاح طلب نشان داد. اما تفاسیر مختلفی از سخنان او شد. اصولگرایان، آن را اقدام خودجوش فرهنگی معنا کردند نه اعمال خودسرانه و همچنین، پیگیری آرمان‌ها و مطالبات، خارج از محدوده‌ها و حصارهای ارگان‌ها و نهادهای دولتی، رسمی و حکومتی دانستند. خارج از دایره حکومت نیز این فرمان، تشویق به خشونت فراقانونی تفسیر شد.

برای خیلی از مردم، اعم از اقشار عادی و روشنفکران، شکاف درون نظام معنایی ندارد و این حکومت را همچنان یکدست و یکپارچه می‌دانند و به همین دلیل این قبیل دعواهای لفظی را بازی زرگری می‌دانند. مردم آن‌قدر دروغ شنیده و دیده‌اند که دیگر نمی‌توانند تحلیل کنند چه چیزی حقیقت دارد و چه چیزی دروغ است. اما، شکاف و اختلافات درونی، واقعی و جدی است. دعوای اصلی درون قدرت به اختلاف بر سر روابط خارجی برمی‌گردد. اینکه به چه شکل باید این روابط تنظیم شود تا بقای حکومت را تضمین کند. تغییر رفتار قدرت‌های خارجی و جنگ‌ها و اتفاقات مختلفی که هر روز در دنیا رخ می‌دهد، معادلات قدرت، جایگاه و موقعیت کشورها در دنیا و هر منطقه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و بالطبع باعث تغییر فکر و جناح‌بندی در داخل حکومت‌ها نیز می‌شود. اینکه امروز، روحانی و ناطق نوری در جناح اصلاح طلب و اعتدال‌گرا قرار می‌گیرند و مطهری اصولگرا منتقد نظام می‌شود، ناشی از این اتفاقات است. اما جرقه این اختلافات، دامن‌گیر مسائل داخلی هم می‌شود. هر زمان که روابط خارجی نظام دچار بحران می‌شود، فشارها و سرکوب‌های داخلی تشدید می‌شود. چون باید همه توان و قوایشان را صرف مسائل خارجی کنند و به همین دلیل نمی‌خواهند در داخل دغدغه‌ای داشته باشند و غافلگیر اعتراضات مردمی شوند. تضادهای شدید با آمریکا، به خصوص بعد از ترامپ، عربستان و ماجرای یمن، درگیری در جنگ سوریه و در انتها حمله گروهی منتسب به داعش، از جمله این بحران‌ها است.

فرمان آتش به اختیار به مسائل داخلی مربوط است و چالش‌هایی که حکومت با آن‌ها روبروست. اما تفاسیری که از این عبارت در خارج از حکومت شد صحیح واقعی نبود. خشونت فراقانونی صحیح نیست، چون خود قانون خشونت‌آمیز است. قانونی که مبنایش مذهب است، قصاص و سنگسار و اعدام و شلاق را در بردارد، قانونی که در آن، زن، برده مردان جامعه است، مخالفانش را محارب و مفسد فی‌الارض می‌داند، قانونی که حجاب در آن اجباری است، ایدئولوژی رسمی دارد و آن را به مردم تحمیل می‌کند، سراسر خشونت است. بنابراین، قانون در جمهوری اسلامی تجلی خشونت است و همه راه‌های خشونت را باز گذاشته است. تفاسیری که اصولگرایان از این حکم دادند صحیح‌تر بود. اینکه آرمان‌ها و مطالباتشان را خارج از نهادهای رسمی و دولتی پیگیری کنند. تا پیش از این انواع و اقسام نیروهای نظامی وابسته به دولت به اشکال مختلف، مردم را کنترل می‌کردند. کمیته‌های دهه ۶۰، حجاب زنان، مهمانی‌های مختلط و حتی فیلم‌هایی که مردم می‌دیدند را کنترل می‌کرد. در دهه ۸۰ و ۹۰ تبدیل به گشت ارشاد و گشت امنیت اجتماعی شدند. اما در تمام این سال‌ها نیروهایی هم بودند که در اتفاقات مختلفی دست داشتند. قتل‌های زنجیره‌ای، حوادث کوی دانشگاه، اسیدپاشی به زنان، حمله به سفارت‌ها، درگیر شدن با مردم تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر، نمونه‌هایی از این اتفاقات است. این نیروها از سوی حکومت، خودسر نامیده می‌شدند ولی درواقع خودسر نبودند و در خفا از درون حکومت دستور می‌گرفتند و هدایت می‌شدند. حالا قرار است همه این کارها و هر آرمان و مطالبه‌ای را که هر کس داشته باشد، در هر کجا انجام دهد. این یعنی آتش به اختیار. یعنی، هر کسی که هر چیزی را با عینک نظام، ناهنجاری ببیند می‌تواند به هر شکل عکس‌العمل نشان بدهد. دقیقاً به هر شکل. چون آتش معنای خاصی دارد. آتش به اختیار نه خط و نشان کشیدن، که اعلان عریان دور جدیدی از ارعاب و سرکوب مردم است. اعلان جنگ است به همه قشرهای مردم. به کارگران که اعتصاب و اعتراض نکنند. به معلم‌ها که تجمع نکنند. به فعالین سیاسی و دانشجویی که ساکت بنشینند، به مردم که سرشان را پایین بیندازند و گوش‌ها و چشم‌هایشان را ببندند. آتش به اختیار قرار است در مقابل هر شکل از مخالفت و اعتراض در هر سطحی قرار بگیرد. اراذل و اوباش واقعی همین کسانی هستند که قرار است آتش به اختیار باشند نه کسانی که حکومت آن‌ها را به وحشیانه‌ترین شکل ممکن دستگیر می‌کند و در خیابان می‌چرخاند و بعضاً اعدام می‌کند. آن‌ها قربانیان جامعه‌ای هستند که جمهوری اسلامی برایشان ساخته است.

در مرکز این حمله زنان هستند که تضاد آن‌ها با حکومت در طول چهار دهه هیچ‌گاه کمرنگ نشد و با پتانسیل‌ترین قشری از جامعه هستند که هر لحظه ممکن است شورش و اعتراض کنند و حکومت به خوبی به این امر واقف است. پوشش زنان مهم‌ترین نقطه ضعف و مرکز حملات همیشگی حکومت بوده است. در دو ماه گذشته با آغاز فصل گرما و شروع ماه رمضان، داد و فغان امام جمعه‌ها و بقیه بلند شد که بی‌حجابی بیداد می‌کند و حجب و حیا خدشه‌دار شده است. جلسات متعدد گذاشتند که چطور با بدحجابی مقابله کنند. مکارم شیرازی، از مراجع تقلید قم، پیش از این گفته بود که باید با موج ضد حجاب مقابله شود، زیرا حجاب یک مسئله سرنوشت‌ساز و مهم است و امروز جنبه سیاسی، مبارزاتی و دهن‌کجی به نظام نیز پیدا کرده است. فرمانده نیروی انتظامی تهران در تابستان سال گذشته گفت: «وضعیت فعلی حجاب و عفاف زیبنده جامعه اسلامی نیست و با رصد وضعیت حجاب طی ۱۵ سال خیر به این نتیجه می‌رسیم که به تدریج وضعیت بدتر شده است. » این سخنان نشان از این دارد که اکثریت زنان جامعه باحجاب اجباری مخالف‌اند و این مخالفت را در شکل پوشش خود نشان می‌دهند. مدیرکل فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی در روز چهارشنبه، سوم خردادماه امسال اعلام کرد، ۱۰ استان ایران خط قرمز حجاب را رد کرده‌اند و این را زنگ خطری برای جامعه طلاب و روحانیت در جمهوری اسلامی دانست. این در حالی است که هر ساله نهادهای مختلف بودجه زیادی را صرف اجرای قانون حجاب اجباری از طرق برنامه‌های مختلف می‌کنند. مثل نمایشگاه‌های حجاب، تولید چادرهای ملی، آیین چادر گذاری در مدارس، طرح ملی خوش حجابی، گشت ارشاد و. . . .

سال گذشته هم طرح گشت‌های نامحسوس برای مقابله با بدحجابی و جرائم مختلف راه‌اندازی شد که با مخالفت‌های زیادی روبرو شد اما در مقابل علی خامنه‌ای از فرماندهان نیروی انتظامی خواست که در اجرای طرح‌های مربوط به حجاب اجباری به مخالفت افراد یا فضاسازی‌های رسانه‌ای توجه نکنند و کار خود را پیش ببرند. حجاب، فشرده تضاد نظام جمهوری اسلامی با زنان است اما به هر طریقی قرار است با زنان مقابله کنند و آن‌ها را کنترل کنند. با ورودشان به استادیوم‌های ورزشی، با شادی‌های خیابانی، با تصمیم‌گیری در زاد ولدشان، با بومی گزینی و تفکیک جنسیتی در دانشگاه، با زودتر بازنشسته کردنشان و با هزار و یک چیز دیگر.

فرمان آتش به اختیار یک بار دیگر نشان داد که حاکمیت چقدر در سرکوب و کنترل مردم و در بعد مسئله زنان در عقب راندن، خفقان، زن‌ستیزی و برده کردن آنان و پروژه‌ای که از سال ۵۷ آن را آغاز کرد و به اشکال مختلفی ادامه داد، مصمم و مرتجع است و همچنین نشان داد که سرنوشت زنان چه راه سخت و پرتلاطمی را در مبارزه برای رهایی در پیش دارد و بیشتر از همیشه پررنگی مهر سیاسی بودن مسئله زنان خود را نشان داد. این فرمان یک بار دیگر در گوش همه آن‌هایی که مسئله زنان را فرهنگی می‌دانند فریاد زد که سیاسی است و از مجرای بالاترین سطوح قدرت می‌گذرد. هر چقدر سعی کنید از خودتان شروع کنید و فرهنگتان را درست کنید، روابط قدرت خال جدیدی را برایتان رو می‌کند. جامعه امروز ما نتیجه شکست انقلاب ۵۷ است. نتیجه قدرت گرفتن فرصت‌طلبانی است که با کمک کشورهای غربی سوار بر موج مبارزات مردم شدند و با سرکوب و اعدام هزاران نفر از کسانی که خواهان جامعه‌ای متفاوت بودند خود را تثبیت کردند. همان کشورها امروز به شیوه‌های دیگری سعی می‌کنند که سرنوشت مردم را عوض کنند و برایشان تصمیم بگیرند. اما ما نباید تسلیم تصمیمات آن‌ها شویم. چرا که نتیجه عملکرد آن‌ها را در زندگی زنان عراق، افغانستان، مصر، لیبی و سوریه می‌بینیم. یک‌بار هم که در سال ۵۷ بنیادگراترین کشور منطقه خاورمیانه را در دامن مردم ایران گذاشتند. جامعه‌ای که ما می‌خواهیم متفاوت از چیزی است که آن‌ها می‌خواهند برایمان رقم بزنند. جامعه‌ای که انسان‌ها و زنان، به عنوان نیمی از جمعیت دنیا در آن آزاد باشند، خرافه و زور و مذهب حاکم نباشد، هیچ کس مالک و صاحب کس دیگری نباشد، هیچ جنسیت، نژاد و طبقه‌ای بر دیگری برتری نداشته باشد. ما یک‌بار دیگر اجازه نخواهیم داد که جهنم دیگری را برایمان رقم بزنند. این امر مستلزم آگاهی و بیدار شدن است. رهبری و آلترناتیو، مهم‌ترین فاکتور هر مبارزه‌ای است. بدون آن و خودبه‌خودی و تک‌به‌تک و مبارزات خاموش راه را برای فرصت‌طلبان داخلی و خارجی باز خواهیم کرد. آگاهی انقلابی ما و اتحادمان نیرویی قدرتمند برای مقابله با دولت دینی و مردسالار خواهد بود و رهایی ما می‌تواند نویدبخش رهایی زنان دنیا و همه بشریت باشد

یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ

یا او سر ما به دار سازد آونگ

منتشرشده به‌دست نشریه عصیان

ما....... عصیانگریم این آغاز عصیان است. ما صدای دختران و زنانی هستیم که سالهاست زیر فشار قوانین مذهبی و ضد زن و مرد سالارانه جامعه و خانواده له شده اند.آمده ایم تا علیه این ستمها بایستیم. تلاش می کنیم تا آگاهی را نسبت به این ستم ها و تفکر پشت آن را اشاعه دهیم.

بیان دیدگاه